Call me sahra

مهم نیست همدیگه رو نمی شناسیم، همین که کلمات رو بشناسیم برای ما کافیه.

Call me sahra

مهم نیست همدیگه رو نمی شناسیم، همین که کلمات رو بشناسیم برای ما کافیه.

Call me sahra

عاشق نوشتنم. دوست دارم رنگی ترین آدم دنیا باشم و برای گلدون هام اسم بذارم. برم توکیو. توی یه کافه کوچیک و دنج کتاب بخونم و به این فکر کنم که کلمه ها بهترین دوستهای منن.

آخرین نظرات

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

راجع به مجموعه داستانها، نمیشه کاملا منسجم نوشت و حرف زد. چون هر کدوم از اون داستانها دنیای خودشون و ویژگی های خاص خودشون رو دارن. حس میکنم وقتی با مجموعه داستان طرفم، نوشتن از نویسنده و طرح کلی چیزی که توی ذهنش پرورش داده آسون تر باشه. " کجا ممکن است پیدایش کنم " اسم یکی از داستانهاییه که خود کتاب هم به این اسم توسط انتشارات چشمه منتشر شده. موقع خوندنش حس میکردم اندازه کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل نمی تونه سر ذوقم بیاره. اما از همون لحظه ای که به " کجا ممکن است پیدایش کنم " رسیدم، یه دل نه صد دل عاشقش شدم. با اینکه داستان ها هیچ ارتباطی بهم نداشتن، اما انگار اینجا نقطه عطف بود. اینجا همون جایی بود که ذهن موراکامی رو ستایش کردم. استاد بزرگِ همه ی شناورنویسی ها. یکی از ویژگی های موراکامی که خوندن کتابهاش رو برام دلچسب میکنه اینه که به شروع و پایان های منظم و برنامه ریزی شده علاقه ای نداره. شما می تونین اقیانوسی رو در نظر بگیرین که تخته چوب روی موج هاش شناوره. گاهی وقتها هوا طوفانیه، گاهی آروم و صافه و گاهی بارونی. اقیانوس از هر طرف تا بی نهایت ادامه داره و تخته چوب همچنان شناوره. نه غرق میشه، نه کاملا  به ساحل میرسه. هرچند ممکنه این تخته چوب سوار بر موجها تا نزدیکی ساحل سفر کنه. داستانهای موراکامی شبیه اون تخته چوبن. تو از وسط کلمه ها سر درمیاری، توی یه برش زمانی میچرخی و از اینکه به آخرش نمیرسی ترس نداری.

و باید بگم داستان  " خواب " که به عنوان آخرین داستان این کتاب در نظر گرفته شده، از قسمت های برجسته اش به حساب میاد.

موراکامی رو برای نتیجه گرفتن نخونین. برای یه پایان مشخص یا هرچیزی شبیه به این. بذارین همراه با اون تخته چوب، ذهن شما هم شناور بودن رو تجربه کنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۸ ، ۱۴:۲۹
صحرا ^^