Call me sahra

مهم نیست همدیگه رو نمی شناسیم، همین که کلمات رو بشناسیم برای ما کافیه.

Call me sahra

مهم نیست همدیگه رو نمی شناسیم، همین که کلمات رو بشناسیم برای ما کافیه.

Call me sahra

عاشق نوشتنم. دوست دارم رنگی ترین آدم دنیا باشم و برای گلدون هام اسم بذارم. برم توکیو. توی یه کافه کوچیک و دنج کتاب بخونم و به این فکر کنم که کلمه ها بهترین دوستهای منن.

آخرین نظرات

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

 

 

 

 

کافیه دلباخته ی شعر باشی و وقتی مابین قفسه های ادبیات داستانی توی یه کتاب فروشی بزرگ چرخ میزنی، " انجمن شاعران مرده " صدات بزنه.

اول از همه باید بگم که من فیلمش رو ندیدم و بنابر اطلاعات قبلی داستان فیلم و کتاب باهم متفاوته.

حالا هم کمربندهاتون رو محکم ببندین که سفر ما به دل غاری که انجمن شاعران مرده توش برگزار میشه، شروع شده.

از بالای سر داستان که رد بشیم اولین چیزی که خودنمایی میکنه مدرسه ی تمام پسرانه "ولتون " ئه. جایی که مدیر و معلم ها و کادرش، مبادی آداب ترین آدم های کره زمینن و دلشون میخواد به هر پسری به چشم ماشین برآورده کردن امیال والدین شون، نگاه کنن.

بین اون همه دانش آموز داستان حول چندتا پسر میگرده که یه روز، با معلم جدیدشون، یعنی آقای " کیتینگ " آشنا میشن. کسی که توی بدو ورودش به کلاس از بچه ها میخواد، "ناخدا، ای ناخدای من " صداش بزنن و همین کافیه تا عاشقش بشین. قصه ی این کتاب، قصه شکستن عادت هاست. قصه ی تلاش کردن برای اینکه بتونی از یه پنجره جدید، به اتفاق های بیرون از ذهنت نگاه کنی

پسرهای قصه، طبق یسری اتفاق، متوجه انجمنی میشن که برای سالها خاموش و متروک بوده و حالا تصمیم میگیرن که دوباره اون رو راه بندازن

چیزی که مهمه، اینه که قهرمان من توی این کتاب یه شخص خاص نیست. یه تفکره. یه صداست. یه انگیزه است که از زبون آقای کیتینگ بین کلمه ها نفوذ پیدا کرده، شعر شده، قریحه طبع آزمایی برای فریاد درونی رو برانگیختن شده و مثل خون نشسته توی رگ های خشکیده و تشنه ای که بهش نیازمند بودن.

پایانی تلخی داره. اما یه تلخی مطلوب. چیزی که بهمون یادآوری میکنه تغییر همیشه و همیشه با درد همراهه.

انجمن شاعران مرده، قربانی میگیره.

استعدادی برای همیشه خاموش میشه.

عده ای صحنه سازی میکنن.

و کسی محکوم میشه که از پسرهاش ممنون بوده.

 

بخونین و ازش لذت ببرین.

بخونین و بدونین که بدون درد کشیدن، هیچ مسیری هموار شدنی نیست.

 

 

 

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۸ ، ۱۱:۲۹
صحرا ^^

 

 

 

 

آیا عاشق داستان های مصور هستین؟

آیا از فکر کردن به دنیاهای موازی لذت میبرین؟

دبیلو  انتخاب مناسبیه.

میپرسین برای چی؟

 

چون دبیلو تلفیق هیجان و معما و کمی اکشنه. تلفیق هنر و نویسندگیه.  و صد البته عشق، که همیشه توی هر داستانی با ژانر رومنس، در قالب همون شاهزاده ای ظاهر میشه که گاهی وقتها پیاده وگاهی سوار بر اسب سفید، توی قلب شخصیت اصلی نفوذ میکنه تا بتونه اون رو به موفقیت برسونه.

دبلیو داستان دوتا دنیای موازیه. دنیایی که ما توی اون زندگی میکنیم و دنیایی که " اوه سونگ مو " خالق پرطرفدار ترین وبتون کره " w " اون رو به وجود آورده. و داستان از جایی شروع میشه که دختر این نویسنده وارد دنیای وبتون میشه و بین این دو دنیا، سفر میکنه. 

موقع تماشا کردنش شاید گیج بشین، شاید از سرد بودن " کانگ چول " قهرمان وبتون دلخور بشین و شاید احساس کنین که " یون جو " بیش اندازه داره به یه شخصیت وبتونی اهمیت میده اما هیچ کدوم از این موارد شما رو اونقدر دلسرد نمیکنه و حتی باعث میشه که نتونین از نگاه کردن بی وقفه اپیزودهاش دست بکشین. 

بحث دنیاهای موازی همیشه برای خود من جذاب بوده. کمااینکه شاید برای شما هم باشه. اما نکته ای که میخوام بگم بیشتر شامل حال اونهایی میشه که دستی به قلم دارن و شاید داستان نویسی  رو تجربه کردن.

وقتی سریال رو میدیدم، مدام توی ذهنم این نکته تداعی میشد که نکنه اون دنیایی که توی خیال خودم ساختم، حقیقت پیدا کرده باشه. و به این فکر کردم که چطور میشه برای نقش اول داستانت مدام درد و غم و رنج ببافی و اون رو دور گردنش بندازی. و از اونجایی که تو راهبر نقش های داستانت هستی، اجازه ندی تا اون شخص، شال گردنش رو باز کنه. برعکس این قضیه هم صدق میکنه. مسئولیت نویسنده ها، اگه از دیدگاهی که توی سریال بهش پرداخته شده مورد بررسی قرار بگیره میتونه دیوونه کننده باشه حقیقتا.

جون گرفتن شخصیتی که خودت ساختی و حالا پا به دنیای تو میذاره، دلیل من برای دیدن دبلیو بود.

برای منی که شکل گرفتن یه شخصیت و هدایت کردن زندگیش رو تجربه کرده بودم، دبلیو یه فرصت دوباره بود تا به مسئولیتم جور تازه ای نگاه کنم.

 

 

 


+ و به نظرم قشنگ ترین ost این سریال میتونه به ترک زیر متعلق باشه.

 

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۸ ، ۲۰:۴۵
صحرا ^^