Call me sahra

مهم نیست همدیگه رو نمی شناسیم، همین که کلمات رو بشناسیم برای ما کافیه.

Call me sahra

مهم نیست همدیگه رو نمی شناسیم، همین که کلمات رو بشناسیم برای ما کافیه.

Call me sahra

عاشق نوشتنم. دوست دارم رنگی ترین آدم دنیا باشم و برای گلدون هام اسم بذارم. برم توکیو. توی یه کافه کوچیک و دنج کتاب بخونم و به این فکر کنم که کلمه ها بهترین دوستهای منن.

آخرین نظرات

در باب کتاب " Turtles All the Way Down " اثر جان گرین

دوشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۳۴ ب.ظ

 

 

 

book spoiler

 

 

 

 


دیویس یه شخصیت خیالیه.
اِیزا هم همینطور.
اما ترکیب عقاید دیویس و اِیزا، از تمام دنیای واقعی اطراف من، واقعی تره.
وقتی به دردهای اِیزا فکر میکنم میفهمم که حتی ابراز کردنشون برای دیگران کمک چندانی بهش نمیکنه. هیچکس نمیفهمه اِیزا چقدر درد میکشه، چطور درد میکشه و چرا نمی تونه به دردش پایان ببخشه. 
حتی وقتی ما نظاره گر داستانش میشیم، تمثیلی از احساساتی رو که اِیزا داراست، همونطور که توی کتاب بیان شده برای خودمون به زبون میاریم تا بگیم " لعنتی، من همه ی عمرم اِیزا رو می فهمیدم " اما غافل از اینکه هیچ وقت هر دوی اینها حتی درصدی بهم نزدیک نبودن:
یک. خوندن یه زندگی
دو. زندگی کردن اون خوندن
 
 
انگار مارپیچ های ذهنی اِیزا، مسری و کشنده ان. 
و انگار دارم روی چرخه ای از بی نهایت سوال ها حرکت میکنم که شمایلی شبیه علامت بی نهایت داره. نمی دونم مارپیچ شکل درست تریه یا صفحه برای دنیایی از سوال ها که توشون گیر کردم. 
به قول اِیزا، ماپیچ ها مدام تنگ تر و تنگ تر میشن تا اینکه توسط شون بلعیده میشی و چیزی ازت باقی نمی مونه.
اما صفحه ها، از هرجهتی تا ابد ادامه دارن.
و به نظرم این وحشتناکه. گم شدن میون بی نهایت صفحه ای که هر طرفش مملو از پرسش های بی جوابه.
انسان بودن و قدرت تفکر داشتن، گاهی اوقات به شدت وحشتناک به نظر میرسه.

 

نظرات  (۱)

۰۴ تیر ۹۸ ، ۱۱:۱۵ حنا رضائی
جدا با کلمات نمیشه این کتاب رو توصیف کرد. ایزا همه ی ماست. ما همه ایزا هستیم. گیر افتاده توی مارپیچ های ذهنیمون.تلاش میکنیم خودمونو نجات بدیم و بهتر بشیم. ولی بدون کمک بیرونی فقط داریم توش مشکلات غرق میشیم.

از وقتی تمومش کردم به هرکی میرسم میگم حتما کتاب زمین بر پشت لاکپشت هارو بخون. ترو خدا بخون. بخون تا بفهمی این فقط تو نیستی که افکار مزاحم داری بخون تا بهمی ایزا تونست افسار افکارش رو به دست بگیره و تو هم میتونی.
پاسخ:
واقعا همینطوره.
من اولین کتابی که از جان گرین به طور رسمی خوندم همین کتاب بود و به قدری موقع خوندنش باهاش ارتباط برقرار کرده بودم که دلم نمیخواست تموم بشه. از طرفی هم هی سعی میکردم وجه اشتراکم رو با ایزا پیدا کنم ولی درد ایزا درد خودش بود و درد صحرا مال من. تحربه بی نظیری بود این کتاب و توش کلی جمله هست که باید هایلایت بشن :")

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی