در باب کتابی از هیرو آریکاوا " سرگذشت گربه ی مسافر "
این روزها بیشتر به کتابهایی که توی پیجهای مختلف میبینم، توجه میکنم. اینکه وقتی کتابها خونده میشن، چه حسی به خوانندههاشون بخشیدن که از سر عشق و ذوق مهمون استوریها و پستهاشون میشه. با " سرگذشت گربه مسافر " از طریق استوری های آرمینا آشنا شدم. راستش نحوه ذوق کردن کسی در مورد ادبیات ژاپن، همیشه منو خوشحال میکنه. پس اسم کتاب رو گوگل کردم و یکمی راجع بهش خوندم. ترغیب شدم که نانا رو به خونه ام دعوت کنم. (نانا گربه ی کیوت داستان ماست که اسمش از عدد 7 گرفته شده، چون دمش شبیه به یه 7 خمیده است-به ژاپنی نانا یعنی عدد 7)
بذارین اینجوری بگم که داستان نانا یه داستان ساده اما قشنگه. داستانی که زاویه ی روایتش بین دانای کل و نانا در حال گردشه. و چی جذاب تر از اینکه یه داستان از دیدگاه گربه ای بیان بشه که عاشقانه صاحبش-ساتورو- رو دوست داره؟
قصه با سفر کردن شروع میشه. نانا و ساتورو کنار هم توی ونشون جاده ها رو طی میکنن و بهم قول میدن که تمام چیزهای قشنگ دنیا رو باهم ببینن. نمیخوام بیشتر از جزئیات سفرشون براتون بگم. چون مزه اش به اینه که وقتی خودتون دارین میخونینش زیر کلمه ی گودّو راکّو خط بکشین و قیافه متفکر نانا رو تصور کنین.
غمِ نانا شیرینه، چون معتقده:
" من تا ته تهش گربهی تواَم. "
با نانا و ساتورو سفر کنین، بهتون خوش میگذره. قول میدم.