My heart and other black holes
This is not a simple name for a book
It means all black words and emotions to me. Something ordinary but full of facts and great feelings about our daily life
کتاب را به پیشنهاد نآنآ نوزده روز بعد از تولد 23 سالگیام، برای خودم هدیه خریدم. پس میخواهم همین اول کار، از نآنآ تشکر کنم که در طول مطالعه این کتاب، یادش همواره در ذهنم قدم میزد.
نامش زیباست. قلب من و دیگر سیاهچالهها. برای دختری مثل من که عاشق کلمات است و پس از آن هم فیزیک را دوست دارد تنها عنوان کتاب وسوسهام کرد تا بخوانمش.
(میخواستم بدون اسپویل بنویسم. اما هرچه تلاش کردم نشد)
داستان، از این قرار است که آزل، دخترک شانزده ساله ی عاشق فیزیک که خواندن شعرهای شاعران افسرده آمریکایی و انگلیسی را بیهوده می داند و تماما دلباخته فیزیک است سر از سایت گذرگاه هموار در می آورد. سایتی که بتواند برای شریک خودکشیاش در آن جست و جو کرده و درخواست دهد.
آزل و لجن سیاه افسردگی هر دو باهم زندگی میکنند اما وقتی پای ربات یخ زده به زندگی آزل باز میشود دیگر هیچ چیز مانند سابق نیست. آزل میخواهد زندگی کند اما نمیداند چگونه باید این موضوع را با شریک خودکشی خود درمیان بگذارد.
داستان ساده و بی ریایی است. هنگام خواندنش احساس شانزده ساله ها را داشتم. روان بود و خوش خوان. مارکر عزیزم نیز بیکار ننشست و جملات بسیاری را برایم علامت گذاری کرد!
ردهی سنی کتاب برای نوجوانان است اما خواندنش برای غیر نوجوانها نیز با ارزش است. باب مقایسه را نمیخواهم باز کنم اما در رابطه با افسردگی، جایی که عاشق بودیم را بیشتر پسندیدم. با این حال، تجربه شیرینی بود. شاید برای آنهایی که از کلیشه ها بیزارند کتاب جالبی به نظر نرسد اما به شخصه معتقدم خواندن کلیشه ترین موضوعات نیز از قلم های متفاوت ارزشش را دارد.
برشی از متن را برایتان می نویسم:
همه چیز داشت به پایان می رسید، اجتناب ناپذیر بود،مقدر بود؛ اما حالا دارم به این باور میرسم که زندگی ممکن است بیشتر از آنچه فکرش را می کردم مرا غافلگیر کند. شاید همه چیز نسبی است؛ نه فقط نور و زمان که انیشتین نطریه اش را ارائه داده بود، بلکه هر چیزی می تواند نسبی باشد. مثلا زندگی می تواند افتضاح و درست نشدنی باشد تا اینکه کائنات کمی تغییر جهت دهد و نقطه ی نظرمان عوض شود؛ و ناگهان همه چیز قابل تحمل تر به نظر برسد.